۱۳۸۴-۱۰-۱۵

ایرانی هر کجا که باشد ایرانیست

هفت ساليست که وطن را با تمام خاطرات خوب وبدش ترک کرده ام کودکی ام نوجواني، جواني، ايام سربازی جنگ و... تمام ياد ها را پشت سر گذاشتم تا زندگی جديدی در اين طرف آبها آغاز کنم در کنار خاطرات تلخ و شيرين تلخيهايش با اينکه کم نبود اما باز دلم برای وطنم همچنان ميطپد و دقيقه ای رهايم نميکند ماندن در اين دخمه برايم مصيبت شده انگار تکه ای از زندگيم را گم کرده ام ، سر درگم بدنبال هويتم ميگردم هفت سال در کنار اجتماعی که زبانم را نميفهمند منظورم اين نيست که زبان نفهمند نه زبان خودشان را دارند و فرهنگ مختص به خودشان
در فرصت غربت نشينی هرآنچه تاختم تا خود را با ايشان همراه کنم نشد که نشد . من فکر ميکنم ديگر ايرانيان هم که در اينجا زندگی ميکنند حداقل آنهائی که در ايران بزرگ شده اند هم با من هم عقيده باشند اين را ميتوان در همدلی و همصدائی آنها در رخداد فاجعه آميز بم و... سراغ کرد يا رسم و رسومی را که همه ی آنها بوقتش انجام ميدهند ديد . ايرانی هر کجا که باشد ايرانيست حالا بگذريم که هستند هموطنان اندکی که انگار مادرزاد غربی غربيند

هیچ نظری موجود نیست: